صفحات

۱۳۹۰ فروردین ۸, دوشنبه

عيد نوروز مبارك

بالاخره عيد نوروز از راه رسيد و با اومدنش سال 1389 هم تموم شد. سالي كه براي من و مامان پر از خاطره بود. سالي كه خداوند يه هديه خيلي خوب به ما داد. سالي كه نيكا به جمع خونواده ما اضافه شد و با اومدنش زندگي من و مامان رو به كلي عوض كرد. پارسال اين موقع اصلاً هيچ تصوري از اينكه سال جديد چه جوري باشه نداشتم، اما اگه الان بخوام سال گذشته رو توي يك جمله توصيف كنم مي‌تونم بگم كه سال 1389 سالي بود پر از سختي‌هاي شيرين. مطمئنم معني اين جمله من رو همه‌ي مامان و باباها مي‌فهمند و البته تقريباً اطمينان دارم كه غيز از اونها هم كسي معني اونو نمي‌فهمه!
اگه بخوام به طور خلاصه سال 89 و اتفاقات مهم اون رو مرور كنم اينجوري ميشه:
  تعطيلات عيد: مامان اجازه مسافرت نداره و به همين خاطر ما مونديم تهران. البته مهمون داشتيم و تنها نبوديم.
  25 فروردين: بالاخره انتظار به سر اومد و چشم ما به جمال نيكا خانم روشن شد.
  ارديبهشت و خرداد: دل‌نگراني‌هاي دو نفر كه تازه مامان و بابا شدن و البته كمك بي‌شائبه مامان و باباهاي قديمي (مامان بزرگ و بابابزرگ‌ها).
  بهار و تابستان: اولين مواجهه با بيماري نيكا؛ زردي، تب، كوليك و اگزما.
  بهار، تابستان، پاييز و زمستان: حضور در كلاس‌ها و درس خواندن مامان همزمان با بچه‌داري
  5 مرداد: اولين مسافرت نيكا (مقصد: آباده)
  18 مرداد: دومين مسافرت نيكا (مقصد: شيراز) و اولين جدايي بابا از نيكا
  18 شهريور: سومين مسافرت نيكا (مقصد: شمال)
  26 آبان: چهارمين مسافرت نيكا (مقصد: شيراز) و دومين جدايي بابا از نيكا
  9 آذر: پنجمين مسافرت نيكا (مقصد: شمال)
  15 آذر: دندون در آوردن نيكا
  24 آذر: ششمين مسافرت نيكا (مقصد: آباده)
  30 آذر: سرماخوردگي نيكا
  9 دي: راه افتادن نيكا (چهار دست و پا)
  بهمن و اسفند: امتحان جامع مامان و تبعات اون براي من و نيكا
  26 اسفند: هفتمين مسافرت نيكا (مسافرت نوروزي)
من كه در مجموع در سال 1389 خيلي بهم خوش گذشت. اميدوارم كه همه دوستان و آشنايان هم سال گذشته رو به خوبي گذرونده باشند.
عيد نوروز بر همگي مبارك باد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر