صفحات

۱۳۸۹ مهر ۳, شنبه

نيكا در كنار منشور كوروش

مقدمه:
منشور كوروش يادگار عظمت حقيقي ايران باستان است. براي ايرانيان همين بس كه اولين و قديمي‌ترين سند رسمي حقوق بشر متعلق به آنان است. اين منشور كه لوح‌نوشته‌اي به شكل استوانه و به خط ميخي است توسط كوروش كبير و پس از حمله به بابل (عراق كنوني) تدوين و نقش بسته شده و در كاوش‌هاي باستاني منطقه مذكور كشف و در موزه بريتانيا نگهداري مي‌شود. با رايزيني دولت ايران، منشور مذكور براي مدت محدودي به منظور بازديد علاقه‌مندان در اختيار موزه ملي ايران قرار گرفته است.
از وقتي كه خبر رسيدن منشور كوروش به ايران رو خونده بودم علاقه زيادي داشتم كه اين اثر منحصر به فرد تاريخي رو از نزديك ببينم. هفته گذشته خاله درناي نيكا مهمون ما بود و ابراز علاقه او به ديدن منشور، باني خير شد كه برنامه بازديد از موزه ملي رو سريعتر ترتيب بديم. به خاطر همين هم چهارشنبه عصر من، مامان، نيكا و خاله درنا به اتفاق رفتيم به موزه ملي ايران و منشور كوروش رو از نزديك ديديم. يك طبقه از موزه رو براي اين كار خالي كرده بودند و دكور زيبايي به سبك معماري تخت جمشيد ترتيب داده بودند. افراد در گروههاي حدوداً 10 نفري از منشور بازديد مي‌كردند.زمان بازديد در حدود 5 دقيقه بود. متاسفانه اجازه عكس برداري نداشتيم، اما به خاطر خالي نبودن عريضه در جلوي ورودي موزه يك عكس گرفتيم.
راستي جسد مرد نمكي هم در موزه ايران باستان نگهداري ميشه كه در نوع خودش واقعاً ديدنيه.

۱۳۸۹ شهریور ۲۴, چهارشنبه

اولين ديدار نيكا با دريا

5 شنبه 18 شهريورماه مصادف با 149ومين روز نيكا جون و شب عيد فطر بود. از اون جايي كه شنبه تعطيل شده بود من و بابا تصميم گرفتيم به شمال بريم. البته چند تا از فاميل هم زودتر رفته بودند و ما رو در رفتن ترغيب كردند. خلاصه مقصدمون ويلاي دايي بزرگ بابا بود كه در رويان است. ما از جاده هراز رفتيم و ساعت حدود 6 عصر كنار دريا بوديم. اولين كار عكس يادگاري نيكا از لحظه ديدار اولش با دريا بود كه انجام شد. شب اول نيكا به شدت بي قراري كرد اما صبح جمعه سرحال از خواب بيدار شد. صبح با بابا و فاميل به پياده‌روي در جنگل رفت و عصر هم براي اولين بار پاهاي كوچيكش با ماسه‌ها و آب دريا آشنا شد. من و بابا دو طرف بدنش رو گرفتيم و اجازه داديم موج‌ دريا بياد روي پاهاش. نيكا هم مات و مبهوت به پاهاش كه ماسه‌اي شده بود نگاه مي‌كرد. خلاصه هواي شمال حسابي بهش چسبيده و سرحالش كرده بود. در راه برگشت به تهران هم يه عروسك بادي براي يادگاري براش خريديم. خدا رو شكر سفر كوتاه ولي خوبي بود.

۱۳۸۹ شهریور ۲۲, دوشنبه

بازگشت به تهران

من و نيكا بعد از 23 روز دوباره به خونه خودمون برگشتيم. سفر خوبي بود و تجربه جديدي براي من كه اينبار با دختر عزيزم به شيراز رفتم. ما 4 شنبه شب ساعت 10 با هواپيمايي ايران اير بليت داشتيم. خدا رو شكر نيكا طي پرواز خيلي دختر گلي بود. جالب اين كه توي رديف ما (رديف 5) يه نوزاد ديگه هم بود كه مدام گريه مي كرد. نيكا اول بيدار بود. موقع بلند شدن شير خورد و خوابيد تا تهران. موهاي استاده نيكا برا مهماندارها خيلي جالب بود و يه يادبودي هم بهش دادند. خلاصه به لطف خدا اين مدت به خوبي گذشت. نيكا دو سه روز اول كه به تهران اومده بوديم برنامه اش به هم ريخت. اخلاقش هم كمي عوض شده بود كه البته طبيعي هم بود از يك خونه بزرگ به يك آپارتمان كوچيك و هواي سنگين تهران و خلوتي خونه همه باعث اين شده بود. اما بعد از 3-4 روز دوباره به همون روال شيراز برگشت و به شرايط جديد عادت كرد.