بالاخره نيكا خانم وارد ماه يازدهم شد. ديروز نيكا رو برديم دكتر، خدا رو شكر همه چيزش خوب بود و جاي هيچ نگراني نيست. يه كيك كوچولو هم گرفتيم كه من و مامان و مامانبزرگ كه اين روزها مهمون ماست، با هم خورديم. نيكا هم بهاش عكس گرفت و البته تو همين فاصله هم انگشتش رو فرو كرد توي خامهها!
براي 10 روزگي نيكا يه جشن كوچولو گرفتيم و كيك خريديم، 10 ماهگيش هم همين طور. تا 10 سالگيش هم خدا بزرگه.
همين جا هم بگم كه نيكا ديگه 5 تا دندون داره و حتي كنار يه ديوار صاف هم ميتونه بايسته. كلمات مامان، بابا، عمه، نيني و ... رو ميگه. صداي ببعي، خروس و اردك رو درمياره و چشمهاي اطرافيان و عروسكهاش رو با اشاره نشون ميده (هنوز به چشمهاي خودش اشاره نميكنه). يكي دو بار هم چند ثانيه به حالت ايستاده تعادل خودش رو حفظ كرده ولي در مجموع هنوز علاقه اي به ايستادن بدون كمك نداره.
براي 10 روزگي نيكا يه جشن كوچولو گرفتيم و كيك خريديم، 10 ماهگيش هم همين طور. تا 10 سالگيش هم خدا بزرگه.
همين جا هم بگم كه نيكا ديگه 5 تا دندون داره و حتي كنار يه ديوار صاف هم ميتونه بايسته. كلمات مامان، بابا، عمه، نيني و ... رو ميگه. صداي ببعي، خروس و اردك رو درمياره و چشمهاي اطرافيان و عروسكهاش رو با اشاره نشون ميده (هنوز به چشمهاي خودش اشاره نميكنه). يكي دو بار هم چند ثانيه به حالت ايستاده تعادل خودش رو حفظ كرده ولي در مجموع هنوز علاقه اي به ايستادن بدون كمك نداره.